غم آمده، غم آمده، غمخوار کجایی؟
آمد به کفم جان ز غم ای یار، کجایی؟
اغیار همه گرد من غمزده جمعند
ای مونس و ای یار وفادار کجایی؟
بی روی تو گلزار جهان همچو کویر است
ای سرو روان زینت گلزار، کجایی؟
عمریست ز هجران تو ای یار بسوزم
آتش به من خسته مددکار، کجایی؟
بی تاب و توانم مددی کن به من زار
من گشته ام از هجر تو بیمار،کجایی؟
من چشم به راه خبر آمدن تو
کافی است دگر وعده دیدار، کجایی؟
تو رخ بنما جان بستان از من مسکین
ای یوسف زهرا (س) گل بی خار، کجایی؟
ما را برهان از شب ظلمانی هجران
ای ماه شب هفت و سه و چار، کجایی؟
یک عمر سر کوچه نشستم که بیایی
آزرده ام از طعنه انظار،کجایی؟
یک عمر دو دستم به دعا در طلب تو
پاسخ ز تو انگار نه انگار،کجایی؟
جان می دهمت گر که به من رخ بنمایی
گر نیست مرا درهم و دینار،کجایی؟
از دیده ی من خون ز غم هجر تو جاری است
کن رحم بر این دیده ی خونیار،کجایی؟
هستیم خریدار تو ای یوسف زهرا(س)
سر گشته به هر گوشه ی بازار،کجایی؟
ای دلخوشی روز و شب من مددی کن
هستم به غم و غصه گرفتار،کجایی؟
دانم که تو در پیش منی لحظه به لحظه
ای نور خدا حجت دادار،کجایی؟!!